یادداشت صد و نود و نهم
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
یادداشت صد و نود و نهم
نوشته شده در 18 اسفند 1397
بازدید : 64
نویسنده : آلبرت

این یادداشت منه غافلِ جا مانده از قافله...
شمعی که عالم همه پروانه اوست، از شمعش دور شد و قدم به خاک خشک زمین نهاد خاکی تشنه که کنار امواج آب آرمیده بود. نه راهی برای رفتن داشت و نه مهلتی برای بازگشت. حتی آب هم نبود؛ آبی عاشق که دلش برای معشوقش در جوش بود و توان رسیدن نداشت. نماینده کودکان به میدان رفت نه برای مبارزه، تنها برای جرعه‌ای آب. چه سیرابش کردند با خون حنجرش که توان گریستن نداشت. دلاورماه که صد تن حریفش نبودند و دل لشکری مقابله با او را تصور نمی‌کرد برای آب رفت. ناجوانمردانه دستش بریدند و حیات خاکی اش گرفتند. هفتاد و دو ستاره را از آسمان سرای فانی بردند و به ماه ستمی کردند که روایتش در تحمل نمی‌گنجد. به زنان و کودکان رحم نکردند و خیمه سوزاندند. قلب کودکی را آنچنان آزردند که جان به جان آفرین تسلیم کرد. چوب به دندان پدرش زدند؛ لب و دندانی که به تلاوت آیات الهی می‌پرداخت.
سالار شهیدان کشته شد که مردم آگاه شوند، ولی مردم گریستند...

 

هفته قبل با همون تاخیر همیشگی که تاخیر وحشتناکی هم بود رفتم




مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: